هر چی آدم بیشتر از خدا عمر میگیره خلق و خو ش عوض میشه هم کم حوصله میشه هم صبور! عجیبه ، مریض داری میکنم این روزا، دیگه سختمه، حس ادم اضافی دارم، صبح خواب میدیدم دارم با یه لنج میرم دوبی، رفتم جلیقه نجات پوشیدم، توی راه از پنجره!!!! به بیروننیگاه نمیکردم، چرا تو خواب فک میکردم وسط دریا منظره شهر و روستا داره؟ نمیدونم! خلاصه، حس میکردم یکی پشتمه اونجا، حواسش به منه،روم کراش زده:)) یه حس عمیقا خوشایندی توی خواب داشتم ، بعد صحنه عوض شد رسیده بودم دوبی اوی یه هتل بودم از پنجره به لیرون نیگا کردم یهماشین توقف کرد و پاریس هیلتون با اهل و عیال پیاده شد من به شخصی که روم کراش زده بود داشتم میگفتم که این پاریس هیلتونه و وارث هتل های هیلتونه، اما انگار میدونستم که خیلی وقته که هتلاشو فروخته، و من هنوز اطلاعات سوخته میدادم ،گفتمدکتر چی پیام داد که تم ارایه تو عوض کن،